چشمهای بارانی
آری... بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود
سلام ای چشم بارانی!
پناهم می دهی امشب؟ منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی
میان آب و گل رقصان
میان خار و گل خندان،در آن آغوش نورانی
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها...
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور در آن اسرار پنهانی،
پناهم می دهی امشب؟
رها از همت بودن،رها از بال و پر سودن،رها از حد انسانی،
نگاهت آشنا با دل،
پناهم می دهی امشب؟
نظرات شما عزیزان:
پناهم می دهی امشب؟
کلامت گرمی محفل،
تو از چشمم چه می خوانی؟
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |